بر قاتل حضرت زهرا لعنت...

 

کدامین شب از آن شب تیره تر بود


که زهرا حایل دیوار و در بود

شبی کاندر هجوم تیغ بیداد


سرت را سینه زهرا سپر بود

زمان بر سینه خود سنگ می کوفت


زمین از داغ زهرا شعله ور بود

عطش نوشان کوفی آتشین اند


که حتی کوثر آنجا بی اثر بود

شراب کوفیان خون حسین است


شراب فاطمه خون جگر بود
 
تو می دیدی ولی لب بسته بودی


که آیین محمد (ص) در خطر بود
 
ندانستم که در چشم حقیقت


کدامین مصلحت مد نظر بود
 
گلویت استخوانی آتشین داشت


که فریادت فقط در چشم تر بود

چرا ابلیس را رسوا نکردی؟


عقاب تیغ تو بی بال و پر بود؟

فدای تیغ عریان تو گردم


کسی آیا ز تو مظلوم تر بود؟

 

 

 

حسن تب دارد و در خواب گوید

مزن سیلی ستمگر درد دارد  

               الهی بشکنه دست مغیره               

میون کوچه ها بی مادرم کرد

 

 

 


 

بعدآ نوشت:

براي يه مدت اقاسي رو از رو وبلاگ برداشتم و دعاي معراج

 رو گذاشتم تنوع شه

لطفآ نظرتونو بگيد

ممنون

عبدصالح خدا به خدا پیوست

 

 

حاج محمد رضا الطافی نشاط، فرزند خداداد، در سال 130۷ هجری شمسی

 در یکی از روستاهای شهرستان « بهار» در استان همدان به دنیا آمده است.

دوستان و آشنایان او را «حاج محمد» می خوانند

. تا پیش از عزیمت به همدان، در زادگاه خود به کشاورزی می پرداخته.

اما در سال 1331 به همدان می آید و به لحاف دوزی مشغول می شود.

 تا امروز نیز ساکن همدان است.

حاج محمد رضا الطافی سواد خواندن و نوشتن ندارد و به حسب ظاهر

« بی سواد» است، ولی وقتی از خداشناسی برای دوستان می گوید،

همه متأثر می شوند

بندگی، ویژگی بارز

آسودگی حاج محمد رضا از دل مشغولی های دنیا و تأکید فراوان او بر

 به جا آوردن آداب بندگی از ویژگی های بارز اوست.

 حتی در مورد کوچک ترین رفتارهای اجتماعی نیز تأکید بر حفظ شؤون

 «بندگی» می کند و از در غلتیدن به وادی «شرمندگی»

 در پیشگاه معبود می گریزد و می گریزاند. و شاید همین بندگی،

 باعث شده تا در حریم اولیا حضوری داشته باشد

که دیگران غبطه را می خورند.


یک بار به دوستان نزدیک گفت:


« در بیشتر شب ها جسم من در خانه است، ولی روح من

در جای دیگر است ».

دوستان علاقه مند شدند که بدانند روح او به کجا می رود.

 حاج محمد رضا در پاسخ فرمود:


« من کربلا و مکه را بهتر می شناسم تا همدان را. »

حال آن که همدان زیستگاه اوست.

او یکی از فرزندانش به نام حسین الطافی  هم در دوران جنگ به

 شهادت رسید

و سرانجام خودش هم در سن ۸۳ سالگی پس از تحمل مدت طولانی که از

بیماری رنج می برد در چهارشنبه ۷ اردیبهشت به لقاء الله پیوست

و در همدان در زادگاهش به خاک سپرده شد

روحش شاد

کتاب چاپ شده از ایشان به نام در راه بندگی است

که از کرامات و صحبتهای پر بار ایشان نوشته است

شادی روحش صلوات

 

مجلس هفت این عارف واصل روز چهارشنبه 14/2/90 در تهران

 مسجد فخر آباد و روز سه شنبه 13/2/90 در همدان برگزار خواهد گردید.